عمو نوروز

توی این خونه تاریک کسی چشم انتظارت نیست...

عمو نوروز نیا اینجا

۰ ۰

بیبی

اخرین روز سال ۱۳۹۹ بر من چگونه گذشت؟

صبح نزدیکای نه بیدار شدم.هوا افتابی بود و اصلا سرد نبود😍. مامان غر زد روم که چرا تکون نمیخوری یه حارو برقی بکش حداقل اتاقتو مرتب کن :( ولی من لش افتاده بودم رو تخت خیلی خوابم میومد دیشبش دیر خوابیدم. یازده خوابیدم تا یک.

قرار بود جارو بکشم ولی داداشم داشت باهاش ماشینشو تمیز میکرد! منم این حین اهنگ گوش میدادم و راه میرفتم تو هال.

دلم میخواس میرفتم بازار و رنگ و بوی عید و میدیدم. یک ماهی هس از خونه بیردن نرفتم.

خلاصه یکم راه رفتم بعد رفتم یخورده طناب زدم ولی اصلا خودمو خسته نکردم:/

احساس کردم ازم خوشش نیومده، عصبی شدم و رفتم برنج خوردم پشتشم بیسکوییت😥. بعد رفتم ک ادامه فیلم جاده انقلابی رو ببینم. همزمان بهش تکس دادم: _احساس می کنم ازمن خوشت نمیاد
نمیدونم اینجوری میگی ک ناراحت نشم

یا راس میگی
راسمیگ
بش
چرا یهو

این سوالو پرسیدی
گفتم ک

احساس کردم
دیگه احساس نکن چیزیو

دوست درم

💔😕

بعدش کلی باهم حرف زدیم و مجبورم کرد دوباره بخونم!!!! منی که یا ویس دادنم مشکل دارم و مجبور کرد بخونم اونم دوبار! میگه صدات خوبه خدایی نمیدونم میخواد بهم اعتماد بنفس بده یا راس میگه ولی من اینکار و کردم! تا شب شد و فیلمه رو ندیدم!و بالاخره جارو کشیدم ولی اتاق مونده هنوز.

رفتم تو حیاط پیاده روی کنم. امشب ماه خیلی قشنگ بود. اسمون درس شبیه بوم نقاشی شده بود.

شامم عدسی و سبزی و ماست بودش. بعدش ی عالم حرف زدیم. گفت قبل سال تخویل بهم پیام بدع نمیدونم چرا ذوقیدم با این حرفش.

دلخوشی این روزای من این صفحس:

 

 

 

 

 

 

۰ ۰

این روزا

با اقای همساده به جایی رسیدیم که امروز بعد ی عالم بحثای خسته کننده و بیخود گفتم میخوای همو ببینیم؟ گفت اره. همچنان عجیبه چون منتظر بودم خودش پیشنهاد بده. گفت اره ولی بعدش گف کلم کچله بیفته بعد عید:/  

اقا اگه اون جوری ک تصور میکنه نباشم چی؟

من بهش گفتم دماغم مشکل داره عکسشم نشونش دادم تاحالاهم هرجی عکس چهره بهش دادم از زاویه های مختلف بوده. ولی بازم عکس با واقعیت خیلی فرق میکنه. 

استرس دارم...:/ هعی خدا... 

اقا تو یه درصد فک کن خوشش نیاد. اونوخت من غرورم میشکنه وقتیم که غرورم بشکنه نابود میشم...

+این استاد انگل و میکروب هر دو جلسه میخاد ازمون بگیره. خوبه باز.حداقل دو تا درسو درطول ترم میخونیم.

خدایااا من چرا اینجوری شدم درس نمیخونم. نکنه بی سواد فارغ التحصیل شم. نهه من میخام پرستار باسوادی بشم🥺😭

۰ ۰

🙄

چشماش خیلی نازه

۱ ۰

عجب دو

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

درگیر

اصلا باورم نمیشه این همه خل بازی دراوردم اشتباه پشت اشتباه

وای خدا چرا من انقد احمقم در این مورد

😑😑😑😑😑

۰ ۰

😭😭

خدایا این امتحان و بخیر بشه خداااایااا

۰ ۰

بی عنوان!

رید. چتو پاک کردم. الکی کشش داده بودم. از اولشم عجیب بود. دروغگوهم هست. بمن گفت تالا با کسی رل نبود. امشب نشستم پیاماشو تو چنل خوندم. دختره یه پست طولانی گذاشت با موضوع دختردار که بشم... ، اینم ریپلای زد روش از کجا معلوم دخترزا بشیم. ای کااااش دستم میشکست جواب پیامشو از همون اول نمیدادم.

۱ ۰

هیفدهم

اون یه نفر که ازم خواست شماره کارت بدم ولی خبری نشد داداشم بود. من که میشناختمش اصلا نباید رو حرفش حساب میکردم. خودمم این رفتارو دارم. شیمان آس. حقم داره کلی گرفتاره بیچاره.خوبش این بود حسن نیتش و متوجه شدم فهمیدم به یادم بود.

دو تا امتحان دیگه بدم تمومه. فک کردم تا ترم جدید یک ماه فاصله س کلی برنامه گذاشتم. ولی مث که از ۲۴ام همین ماه شرو میشه.:/

 

۲ ۰

BD

دیروز تولدم بود

۹۷ و ۹۸ پستی نذاشتم ازاین روز

الانم صرفا فقط یه گزارش میخوام بدم و هیچ حس خاصی ندارم.

من اصلا حافظه خوبی ندارم، جزئیات اصلا تو ذهنم نمیمونه. فقط اینو میدونم که از بچگی عاشق اسفند بودم به چند دلیل: تو این ماه بدنیا اومدم، عاشق هوای مه آلودم، حال و هوای عید و بازار دم عید و خیلی دوست داشتم. یادم نیست از چندسالگی بود که یاد گرفتم بی اهمیت باشم حتی به این روز که یه زمانی براش ذوق داشتم.

صبحش امتحان ادبیات دادم. خودمو بیدار نگه داشتم یکم پیاده روی کردم توی خونه و آهنگ گوش دادم و رفتم حموم. روز قبلش دلم می خواست با پلیور سفید و دامن کوتاه نقره ایم عکس بندازم. موهامم اون طوری که آقای هنساده گفته بود درست کنم. شب قبلش چندتا ویدئو برای سایه چشم دیدم.ولی خیلی خسته بودم. پس بیخیالش شدم!

راسش یه لحظه غمگین شدم. کلی چرا تو ذهنم نقش بست. جواب همه شوتو با این جمله دادم: از کی تالا اتقدر تک بعدی شدی تو دختر؟ میگذره این روزام. من نمی تونم روی غمم با دلیل و منطق سرموش بذارم.احساسات ما بیشعورن. ولی خداروشکر یاد گرفتم که چطور تظاهر کنم که حالم خوبه. اینکار مثل خوره روحمو نابود میکنه ولی همینکه غرورمو حفظ میکنه برام بسه.

بهترین مصداق مغرور بودن از نظر من اینه که یه آدم مستقل باشی یه آدم خود ساخته، و این بالاترین مرحله از سلف_ریسپکت هستش.

+دیشب وقتی داشتم وایکینگز می دیدم و شیر قهوه با خرما می خوردم، یه تیکه ازون دندونم که درد میکرد شکست.

+یه نفر ازم خواست شماره کارت بدم تا بم کادو بده منم شماره رو دادم و بعدش رفتم تو دیجی کالا لیست خرید درست کردم، ولی هنوز خبری نشد.

+آقای همساده،ظهر، برام یه پیام تبریک فرستاد و ازون موقع دیگه پیداش نشد.

پس فردا امتحان فیزیو دارم.خدایا کمک کن

 

 

۲ ۱
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان