کارما من و اروم نمیکنه ولی من وبخودم میاره

من جدیدا به کارما ایمان اوردم

اما این بیشتر باعث شدع که رو کارای خودم دقیق بشم

یکی که به من بدی کنه جواب کارش و خودش میبینه

خب چی بمن میرسه؟؟

اصلا این منطقی نیس

حتی دل ادم هم خنک نمیشه

حق من ضایع بشه درسش اینه که ازجای دیگه دوبرابرش برام جبران بشع

۰ ۰

پست۷۵

دوباره روی تخت لش

امروز با عروس و مامان رفتیم خونه خاله!

فقط واسه این که عروس تنها نباشه رفتم

دیجی کالا چهارشنبه برام یه کد تخفیف فرستاده بود،کلی نقشه چیده بودم براش،منقضی شده بود مث که

ازهمون موقع که ازمون و تموم کردم درتلاش ثبت سفارش بودم تاهمین یکساعت پیش

اصلا نمیشد ثبت کرد

اینم قسمت بود دیکه ولی من واقعا دلم پیش تیشرته هست.طرح پینک فلوید بود.البته اگه بجای دایره مشکی فقط هرم و شکست نور تو زمینه سفید بود خیلی قشنگ تر میشد...

وای راستی چقدر هوا گرم شد.اصلا بدونکولر نمبشه لعنتی

کاش یک نفر بود که پیشش متعادل باشم. من توی واقعیت تعادلش خوبه اما من توی مجازی کفه های تعادلش برابز نیست اصلا.ازین روی دیگه کندم ازهمه.فوقش با دوتا از دوستام هفته ای دوسه بار چتکنم!

وقتی برگشتیم خونه ساعت هشت بود من تا ده لباسام هنوز عوض نکردم به این امید که بشه بریم بگردیم بیرون 

ولی هعی کی به من اهمیت میده اخه

هنوز ارایشم و پاک نکردم

واقعا حیف این رژ صورتی و ریمل و خط چشم زیرپوستیم نبود؟!!!!

 

۰ ۰

ازدواج

چند ماه پیش بود که داشتم فکر میکردم من که بالاخره ازدواج می کنم

دوست دارم که تااون موقع با هیچ کس دیگه ای نبوده باشم(و واقعا هم همینکار و میخوام بکنم کاملا جدی هستم)

متقابلا اونم نباید قبلش باکسی بوده باشه

که همچین پسری قطعا وجود داره اما خب خیییلی کم

⁦:-\⁩ میگی این همه معیارهای مهم تر.

من میگم حساسم بدجور.ضعف دارم ضعف

۰ ۰

من اومدم!!!!

⁦B-)⁩این سه روز فکر میکردیم نت تموم شده واسه همین پست نتونسم بذارم.sad

الان لش کردم روی تخت،کلی کتاب ریخته روی زمین(کی باید جمع کنه؟؟؟خداااااcrying)

فردا ازمون دارم(ازمون فردا ازشیمی و فیزیک و دینی و فارسیه)

امروز همشون و ی نگاه انداختم

الانم قصددارم ازمون عمومی دوازدهم بزنم.

یعنی این دوتا ازمون دوقلوی قلم تنها راه نجات من ازین منجلاب بود.واقعا ممنونم ازش.

 

+وقت و بی وقت مینویسم.دو تا برنامه نوت دارم، با دوتاوبلاگ(البته تا جایی که یادمه ان تا هم توی بلاگفا داشتم!)

 

+دیجی کالا پریروز پیام داده که سی تومن خرید رایگان داری با کدفلان.نمیدونم راست میگه یا نه اما من روش حساب کردم و لیست خرید درست کردم باش! تا فردا وقت دارم.

 

+با وجود داداشم و نامزدش بعضی وقتا به ازدواج فکر میکنم.واقعا اگه بچه و نیاز جنسی و فاکتور بگیرم،ریسک بزرگیه.ادامه در پست بعدی!

 

 

 

۰ ۰

پست۷۱

خسته م ازین حجم ازخاله زنک بازی

همش حرف حرف همش ادعا ادعا

یکم خاکی باش یکم خودت باش

ی ذره تلاش کن شعورت و ارتقا بدی

ی ذره خجالت بکشین سنتون و شعورتون و مقایسه کنین لطفا

دلم پره خیلی اذیت میکننم

متاسفانه با رفتارمتقابل ابم تو یه جوب نمیره.

شعوراصلا به تحصیلات هیچ ربطی نداره حتی به محیط و ادمایی که باهاشون مواجهیمم میتونه ربط نداشته باشه. موندم اخه کی باید به بلوغ برسن.

بگذریم که  امروز چقد با خیال راحت اشک ریختم و گریه کردم.اشکام با جریان اب یکی میشد و ذیگه نگران نبودم دداشم یهو من و بااین صورت ببینه.هرچند که احتمالش خیلی کمه ازم بپرسه چرا گریه میکنی.واین اتفاق نادری نی.

‌بگذریم که باز یاد یه خاطره تلخ افتادم

جدا چند وقتیه کع باور کردم هیییچکس پشتم نیس تو این دنیا.هیچ کس جز مامانم حاضر نشده برای راحتی من قدم برداره... همیشع فکر میکردم برادرم پشتمه.خب طبیعیه که هضم این مسیله سخته و همینطور پذیرفتن تنهایی  و بی کسی سخت تر.

والله من عقیده دارم تنهایی و بیکسی که ازاردهنده باشه مال پیریه و زشته اصلا یه جوون ازتنهایی گله کنه.ولی تنهایی داریم تا تنهایی. من منظورم بیشتر حامیه تا همدم.

⁦:'(⁩

اخه عدالت خدا کجا رفته؟یکی من که .... یکیم پسر همسایمون که همسن منه و بباش براش پرشیای صفر خریدع.حالا رشتش چیه وکالت دانشگاه ازاد اسلامی چالوس.هیچوقت من ندیدم این درس بخونه.

‌یعنی میشه من جواب این همه غم و دلخون شدنم و جوری بگیرم که عادلانه باشه؟

+تنها دلخوشی این روزای من:یه رژ لب صورتی دارم(که خود مداد شمعیه اصلا،حتی بوی اونم میده)که خیلی رنگش و دوس دارم.اول میزنم به لبم بعدم پشت چشمم!

+دیشب ساعت پنج اینا خوابم برد.هوا روشن شده بود.صبحم ده پاشدم.یعنی این گشنگی دیشب معدم و دااغون کرد.هنوز درد میکنه.

+چرا عمومی نمیخونم؟!

+شمام ازون دست ادمایی هستید که تا میفهمین یکی پزشکی میخونه فک میکنین خییلی زرنگ و درسخون بوده؟ ایا نمیدونید که شصت درصد ظرفیت دانشگاها رو سهمیه ای ها تشکیل میدن؟حالا اونایی کن صندلی میخرن هیچ.

یه دخترع بودتو کلاسمون.فقط سه سال دبیرستان و باهم بودیم.من ازش خوشم میومد.اهل کتاب بود قلم فوق العاده قشنگی داشت.خیلی هم خاکی و مودب بود.چشماشم ی رنگ سبز خ خوشرنگی بود و قیافش درکل خییلی جذاب بود.خلاصه این دختر وضعیت درسیش ولی خوب نبود.ولی ی داداشداشت که یکسال نشست و پزشکی قبول شد.من اصلا فکرشم نمیکردم سهمیه داشته باشه.ولی پارسال که پزشکی قبول شد فهمیدم بللعهه! اخه میدونی یه بار زنگ ادبیات کع دبیرمون نیومد داشت از سیرمطالعه داداشش حرف میزد میگفت سال دوم از اسفند شروع کرد و یکسره خوند و اصلا تراز براش مهم نبود و ... من واقعا تحت تاثیرقرار گرفتم⁦:-\⁩چقد بدبخت بودم

اینه که میگن از هرصدتا شصت ااشون با سهمیه قبول شدن فاز نگیرید که یارو داره پزشکی میخونه پس نابغس

۰ ۰

واووو

پنج نفر پست قبلیمو خوندن

ساچ ا واووووو

۰ ۰

پست۶۹

خوابم نمی بره اصلا

ساعت نه ونیمم شام خوردم و الان خییلی گشنمه ولی مجبورم تحمل کنم

فکرم از اینکه چه گوهی خوردم عمومی رو ازاول جدی نگرفم و سنبل کردم و الانم اصلا حس عمومی نیس و بعد اینکه فردا کجاهارو بخونم به سمت باید شال ابی و سبز و اون دوتا تیشرت و بخرم،رفت.

من خر وبگو خب اگه کنکورت و خوب ندی که باز خونه نشینی بدبختتت

وای بوی گاز غلیظی از هال میاد خدا بهمون رحم کنه!

 

۰ ۰

پست۶۸

الان تازع شام خوردم واومدم لش کردم رو تخت!

گفتم تایم خوبیع واسه نوشتن.

صبح ساعت ده دیقه به نه پاشدم!اصلا رکورد زدم!

⁦:'(⁩یاد اوایل پاییز افتادم که مامان کربلا بود و من حداقل ساعت هشت پامیشدم از خواب.

کاش روزای بعدم همینطوری بشه.

دیروز پریود شدم و خیلی درد داشتم و چس مسقال بیشتر نتونستم بخونم

ولی امروز خداروشکر اکی بود.

⁦(+_+)⁩چندروز پیش که از پنجره اتاق زمین پشتی رو نگا میکردم،توتای قرمز میتونستم ببینم.ولی بعدازظهری که از خواب پاشدم دیدم چندتا بز ریختن سرش.خلاصه باغو لخت کردن.بز دیگه نمیدونم مال کیه.تادوروز پیش که مرغدونی بود الان شده طویله.😑اعصاب نمیذارن

ننم اجبار کرد که بگرد واسم کیف پیدا کن.منم از دیجی کالا براش یکی دوتا انتخاب کردم بعدم تیشرتارونگا میکردم.خیلی ناناز بودن.ولی از دوتاش خیلی خوشم اومده مخصوصا یکشون.کاش بشه بخرمش.خیییییلی خوبه خیییلی

 

 

۰ ۰

پست۶۷

میخوام این روزا حذف شن از عمرم

ثی

۰ ۰

د ریزالت

خب برنامه فقط چهل‌درصدش اجرا شد اونم بژوووووور

بیشتر هدفم این بود که هرچهارتا درس خونده بشه توی روز

میخواستم جزییات و بنویسم ولی خیلی دیره

 

۰ ۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان