i got confused
۶ خرداد ۹۹ / ۰۱:۳۷
هدفم از ساخت این دوتاوبلاگ،ثبت احساسات و باورها و خاطراتم بوده و هست.
خیلیاتون نوشتن و دوست دارید.
من بیشتر خودم و مجبورمیکنم واسه نوشتن.
یجور نامه ای هست برای ۲۶سالگیم
شایدم سی سالگی
این دو تا سن برام خیلی مهمن
دلیلش هم نمیدونم خودمم.
+بالاخره فهمیدم عنوان وبلاگم وچی بذارم
من همییییشه تو کل زندگیم هر وقتی که گند زدم،فرار کردم
به هیچ وجه تمایلی به اقرار ندارم،حتی در پیشگاه خودم! واین کاملا غریزی هست
مربیه تو کمپ ترک اعتیاد:تنفر از خود»و«احساس گناه
این احسسات چیزی رو حل نمیکنه
یه سدی میشه جلو پای ادم
جسی:سد چی میشه
-تغییر واقعی(تروچنج)
بریکین بد
سیزن سه اپیزود یک
+امشب خیلی هوس فست فود کردم(یا یه غذای شور و چرب و خیلی تند).عروس خانوم دیشب میگف که ما خیلی میخوریم اما صفر تا صدش و خودمون درست میکنیم.😢😭منم خب دلم غش رفت دیگ😂مدتیه مدام دلم میخواد بخورم،میلم به غذا ده برابر حالت عادیمه.وااای ساندویچ میخوام سوسیس گالباس پنیر استیک چیزبرگر نمیدونم هرچی که داریم اصلا😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢