دومین جمعه ماه رمضون

همین ده دقیق پیش برگشتیم خونه

دوباره مثل هفته پیش واسه افطار رفتیم پارک جنگلی

دوباره من پیتزا و کیک درست کردم

بااین تفاوت که اون دفعه خاله سیمین رو بردیم این دفعه بابا رو

کیک امروزم تمام شکلاتی بود،اون دفعه دورنگ

پیتزای امروزم پنیرش کمتر بود و خمیرش افتضاح سفت شد

مامانم ابگوشت درست کرده بود ولی یادش رفت که نون بیاره

خیلی شلوغ بود

ماشینایی که ردمیشدن اگه دویست و شیش سفید و هاشبکو فاکتور بگیرم،همشون مدل بالا بودن(پرادو،ماکسی ما،سانتافه،جک،ام وی ام،پژوپارس)

😐من غرق ماشینا بودم حتی وختی نکاه نمیکردمم صدای اتوماتیک بودنشون و میشنیدم

⁦یه ماکسی مای سفید که خیلی اروم داشت رد میشد یه اهنگ اشنا گذاشته بود«تو بادست مهربونی به تنم مهحم کشیدی برام از عاشقی گفتی پرده شب و دریدی...»⁦:-)⁩ خدایا هوس کردم بدجور

دلم اون لحظه هندزفری و موبایل خواست ولی باخودم نبرده بودم

 

۰ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان